شاید این اولین باری بود که از خواندن یک مطلب اشک می ریختم! دکتر آخانی ،با زبانی ساده چنان جوابی معقولانه به جواد توکلی داده بود که حقیقتا اگر ایشان یک ذره از وجدانشان هنوز بیدار باشد باید به عواقب کاری که در پارک ملی گلستان کرده اند قدری بیشتر بیاندیشند،

البته از یه چیز هم خوشحال شدم ! اینکه یه بیولوژیست (که حقیقتا این روزها کمتر بین اساتیدم می بینم ) به دفاع از تنوع زیستی این مملکت برخاستند ، همانگونه که پیش از این نیز بارها دلسوزی خود را برای حفاظت از این منطقه به اثبات رسانیده بودند، آنجا که ۳ سال قبل به همت ایشان ، طوماری برای خاتمی جمع آوری شد با امضای بیش از ۲۳۰ نفر از اساتید دانشگاهی که نهایتا یک ماه بعد مصوبه خروج جاده به بیرون از پارک در دولت به تصویب رسید.

 

امروز توصیف دردناک و بیان ساده این بیولوژیست از آنچه که به عنوان نمونه بر سر پروانه های پارک ملی گلستان آمده است ، مرا یاد نوشته های ادوارد ویلسون ، زیست شناس معروف دانشگاه هاروارد انداخت ، امیدوارم با تلاش همه دوستداران ، علاقمندان ، اساتید، و متخصصان امر بتونیم گوشه ای هر چند ناچیز از باقیمانده های میراث طبیعی و فرهنگی سرزمین مان را برای آیندگان حفظ کنیم.

 

 

پاسخ عالمانه و دندان شکن دکتر حسین آخانی به جواد توکلی ، مشاور وزیر راه و ترابری فردا در آینده نو به چاپ رسیده است

 

 

"صحنه اول:

 

غروب 15 خرداد 1381 در منطقه ي آلمه در پارک ملي گلستان مشغول تحقيق بودم که صحنه اي غير عادي توجه ام را به خود جلب کرد. وقتي به آن نزديک شدم در کمال ناباوري شاهد اجتماع 13 پروانه در اطراف يک گل بودم ( تصوير بالا) . تقارن وصف ناپذيري که خلق آن تنها از هنرمندي خالق بر مي آيد. اين صحنه بزرگترين درسي بود که در زندگي خود آموختم، آن هم نه در کلاس حشره شناسي، بلکه از حشراتي که مغزشان صد ها بار کوچکتر از ما آدميان است.

 

زندگي اين پروانه ها چه در مرحله ي لاروي و چه در مرحله ي بلوغ به گياهان وابسته است. آن ها 

مي دانند اگر گياها ن نباشند حياتشان رو به فناست. به همين دليل هيچگاه در خوردن شهد اسراف

نمي کنند و هر بار که روي گلي مي نشينند گرده ي آن گل را به گل هاي ديکر منتقل مي کنند، تا گل بتواند دانه توليد کند. جالب آن است تعداد گل هايي که گرده هايشان توسط حشرات منتقل مي شود ده ها برابر نياز حشره به شهد گل است. پروانه خوب مي داند که اگر امروز گل را گرده افشاني نکند در آينده فرزندانش محکوم به مرگ خواهند بود.

 

صحنه دوم :

 

غروب 18 ارديبهشت امسال باز هم در پارک ملي گلستان، کمپينگ گلزار، مجاور موتور برق شرکت هاي راه سازي، انبوه پروانه هاي مرده اي که نور نور افکن کار گاه آن ها را فريب داده بود ويکي پس از ديگري در اثر حرارت و آلودگي شديد موتور و نشتي گازوئيل مرده بودند( تصوير بالا). ديدن آن صحنه ي دلخراش ، نفرت انگيز بود. امّا چون من حشره شناس نبودم نمي توانستم تشخيص دهم چه پروانه هاي با ارزشي جانشان فدا شده است. ولي آنچه باعث دلسوختگي ام شد گل هايي بودند که فرداي آن روز پروانه اي براي افشاندن گرده هاشان آن ها را ملاقات نمي کرد.

 

پس از گذشت بيست سال مسافرت مداوم به پارک ملي گلستان و تحقيق در جاي جاي پارک زنجيره ي حوادث تلخي که بر اين پارک گذشت کابوس وار در برابر ديدگانم مرور مي شود، حوادثي چون سيل هاي پي در پي و نابودي جنگل هاي رود خانه اي و متعاقب آن پاک تراشي آنچه در مسير بود. و نيزکشتار بي رحمانه ي حيات وحش، آتش سوزي هاي مکرّر، شخم زني دشت ميرزابايلو ، نابودي کامل منطقه دشت شاد در اثر چراي گسترده دام ها و تبديل پارک ملي گلستان به جولانگاه مخربين طبيعت توسط شرکت هاي راه سازي که چنان بي رحمانه گلستان ايران را نشانه گرفته اند که بايد از اديبان فرهنگستان زبان و ادب فارسي خواست واژه ي گلستان را با گورستان طبيعت جايگزين کنند.

 

امّا پس از اين همه، آنچه نمکي بود بر زخم تمام دوست داران طبيعت ايران زمين، پاسخ جناب توکّلي مشاور وزير راه و ترابري ومجري پروژه ي احداث جاده ي پارک ملي گلستان در مصاحبه راديويي که 

در خواست جمع کثيري از استادان دانشگاه جهت اجراي يک مصوبه ي قانوني دولت با اطلاق لفظ ((يک حشره شناس)) مسخره کردند.

 

و خدا را شکر که منطق کلامشان به گوش مردم شريف و فهيم ايران رسيد. من بنا ندارم که پاسخ ايشان را بدهم زيرا خود خواسته بودم با ايشان مصاحبه شود. فقط خواستم به عنوان يک معلم گياهشناسي آرزوي خود را به عرض شان برسانم: اي کاش خداوند عمر ديگري به من مي داد تا  مي توانستم حشره شناس شوم. زيرا بسيار دوست دارم بدانم چگونه يک حشره با آن مغز کوچکش  مي فهمد که براي زيستن پايدار، بايد در عمر کوتاهش تا مي تواند براي حفظ گلي که تأمين کننده ي شهدش است بکوشد. امّا ما آدميان با مغز بزرگمان آن قدر کوچکيم که تيشه به ريشه ي طبيعتي مي زنيم که يک درختش کافي است تا يک سال اکسيژن مورد نياز تنفس اعضاي يک خانواده ي چهار نفره را  تأمين کند ودر عين حال بيست و چهار کيلو گرم دي اکسيد کربن را از هوا خارج سازد.

 

با خود مي انديشــــــم وقتي پروانه ها بر فراز دره پارک ملي گلســـتان پر مي زنند ، به ما آدميان مي خندند که چگونه است جاده اي که سه بار در اثر سيل نابود شده و صد ها نفر از همين آدميان جان خود را در آن از دست دادند، چرا باز هم بايد در همين جا ساخته شود؟ و تازه اگر اعتراضي شد آن ها را حشره شناس خطاب کنيم! آري، حشرات خواهند گفت که شما ما را نمي شناسيد!

 

جناب توکّلي لجبازي نکنيد، شما خلاف و اشتباه کرده ايد. بر خلاف ادعايتان بالاترين مقام مسئول سازمان حفظ محيط زيست بر خلافهای شما صحه گذاشتند. بدانيد اگر همه ي ما را هم "حشره" خطاب کنيد به اندازه ي يک حشره حق زيستن داريم، حق تنفس داريم، حق داريم در اثر سيل در جاده اي که شما  مي سازيد با خانواده مان در زير گل و لاي دفن نشويم.

 

ميازار موري که دانه کش است                              که جان دارد و جان شيرين خوش است"

پیوست:

۱- فراخوان انجمن حمایت از حیوانات برای امضای بیانیه و طومار اعتراضی نسبت به وضعیت اسف بار محیط ز یست ایران و تغییر ریاست سازمان حفاظت محیط زیست

جناب رئیس جمهور ! از شما می خواهیم تا طبیعت ایران به تلی از خاكستر تبدیل نشده هرچه سریعتر نسبت به تغییر رئیس سازمان حفاظت محیط زیست اقدام نموده و در انتخاب رئیس سازمان، از افراد با سابقه و با لیاقتی استفاده نمائید كه دلسوز واقعی محیط زیست باشند. از بین بردن جنگل ها و ساخت جاده در دل پارک های ملی و حفاظت شده، کشتار حیوانات تحت حفاظت، عدم رسیدگی به مناطق حفاظت شده، آلودگی شدید هوای شهرهای بزرگ، عدم حفاظت از تالاب های بین المللی و عدم حمایت از محیط بانان و... قسمتی از کارنامه ناموفق سازمان حفاظت محیط زیست ایران در دولت نهم می باشد.

۲- چرا ما تازه به اين صرافت افتاده‌ايم كه تعداد فرزندان هر خانواده‌ي ايراني را به شش نفر افزايش داده و در بستر خشكيده‌ي درياچه‌ي اروميه گندم بكاريم يا درخت سيب و گيلاس و ... را در سراسر مراتع استان فارس بگسترانيم و گمان بريم اين خدمتي سترگ به امت مسلمان است ...

 ۳-علوفه پراکنی برای حيات وحش ، و گفتگو درباره ی جاده سازی در لار 

روز جمعه ۲۷ بهمن ، به رودبار قصران و لواسان خواهیم رفت و در چند نقطه که پاسگاه محیط بانی زردبند تعیین می کند ، برای کل و بزها ، و قوچ و میش ها علوفه ( یونجه ی خشک ، ... ) خواهیم ریخت .

۴- دومین تجمع اعتراضی علیه آبگیری سد سیوند: سه شنبه 24 بهمن ساعت 11 صبح. جلوی وزارت نیرو؛ بزرگراه کردستان، تقاطع نیایش."