وقتي كه انسانيت به پاي "بواسير" گرفتار مي شود!
افزايش قاچاق اجزاي بدن خرس در ايران حقيقت تلخي است كه اين روزها متاسفانه از گوشه و كنار ايران از مازندران و لرستان و گيلان به گوش مي رسد. امروز در روزنامه شرق يادداشتي در همين خصوص نوشتم و اينكه چطور برخي از ما انسانيت را به پاي مرض بواسير گرفتار كرديم . ...

وقتي كه انسانيت به پاي بواسير گرفتار مي شود
مژگان جمشيدي
اينكه زبان خرس براي درمان بواسير، چربي خرس براي درمان بيماري هاي مفصلي و صفرا و گوشت و ديگر اجزاي بدن خرس براي درمان انواع و اقسام مرض هاي انساني كاربرد داشته باشد، غير قابل قبول است! اما متاسفانه در سالهاي اخير اخبار و گزارشهاي تاييد شده و گاه تاييد نشده اي از قتل عام خرس هاي قهوه اي در ايران منتشر مي شود كه همگي آنها حكايت از قاچاق اجزاي بدن اين حيوان توسط افراد محلي به ويژه در استانهاي مازندران و گيلان و نيز استانهاي غربي دارد. حكايت تلخي كه نه تنها نشان از وهم وخرافه در بين برخي از مردم است بلكه نشان از افت شديد اخلاق و انسانيت در برخي از لايه هاي جامعه است كه به بهانه درمان بواسير، به خود اجازه مي دهند زبان از حلقوم يك ماده خرس و توله كوچكش بيرون كشند! و متاسفانه اين حقيقت دارد.
6 سال پيش كه در روزنامه شرق كشته شدن يك خرس در استان گيلان به دست مردم نااگاه را روايت كردم، به نقل از مدير كل محيط زيست استان گيلان، نوشتم كه اخلاق و انسانيت در بين برخي از مردم در مواجهه با حيات وحش بسيار افت كرده و اين يك زنگ خطر جدي است، اما هيچ كس اين موضوع را جدي نگرفت. زمستان 1383 مردم محلي در يكي از روستاهاي سياهكل در مواجهه با خرسي كه از گرسنگي و سرما به منطقه مسكوني پناهنده شده بود،حيوان را به طرز فجيعي از پا در آوردند و بعد هم گوشت آن را براي تهيه خوراك به خانه هايشان بردند . حيوان بيچاره با ضربات تبر كشته شد و وقتي ماموران محيط زيست به محل حادثه رسيدند تنها با پوست بجامانده از خرس مواجه شدند. در حالي كه تا آن زمان هميشه تصور مي شد آزمندي انسان براي كسب منافع اقتصادي حاصل از فروش پوست حيوانات است كه آنها را به سمت كشتار حيات وحش مي كشاند اما گويا مردم بيشتر نيازمند گوشت بودند تا پوست! و امروز بعد از گذشت 6 سال و شنيدن اخبارهاي پراكنده از اين حقيقت تلخ، شاهد كشتار وسيع خرس ها در كشور براي قاچاق اجزاي بدن اين حيوان هستيم.
براستي ما به كدام آيين و شريعت آسماني اعتقاد داريم كه براي تهيه گردنبند بر گردن زنان مان، خرس را با ضربات تبر بر سر و صورت اش از پا در مي آوريم و بعد هم دستانش را از ناحيه مچ قطع مي كنيم تا با ناخن هايش گردنبند و آويز درست كنيم ؟( واقعه كشتار خرس ها در استان گلستان در سال 1386)
ما به كدام آيين و شريعت انساني و به كدام اصول اخلاقي و انساني پايبند هستيم كه براي درمان دردهاي مفصلي مان،همه روزه قاچاقچيان حيات وحش را به جنگل هاي كجور مازندران مي فرستيم تا خرس شكار كنند و چربي خرس را خريداري كنيم؟ آن هم در شرايطي كه هزار و يك رقم داروي گياهي و شيميايي براي درمان انواع درد و مرض هاي انساني در همين كشور خودمان وجود دارد؟ و در تازه ترين تراژدي غمبار نيز شاهد پخش بلوتوث از كشتار غير انساني يك خرس قهوه اي به همراه توله اش در استان لرستان بوديم كه قاچاقچيان عنوان كرده اند براي بيرون كشيدن زبان خرس و درمان بيماري بواسير دست به چنين جنايتي زده اند.
بلوتوث اين واقع تلخ و خونبار دست به دست بين مردم چرخيد تااينكه ماموران محيط زيست را بر آن داشت تا در مدت كمتر از 20 روز متخلفان را شناسايي و دستگير كنند. به گفته مدير كل محيط زيست استان لرستان وقتي ماموران گارد محيط زيست براي دستگيري قاچاقچيان حيات وحش اقدام كردند، آنها اقدام به تيراندازي و درگيري مسلحانه با محيطبانان كردند كه در نهايت 3 نفر از قاچاقچيان و شكارچيان دستگير و دونفر ديگر كه اسلحه برنو و ژ-3 به همراه داشتند از مهلكه گريختند.
اين واقعه در منطقه سفيد كوه خرم آباد رخ داد،منطقه اي كه همين چند روز قبل درگير آتش سوزيهاي وسيعي در سطح مراتع و جنگل هايش بود كه اين آتش سوزيهاي عمدي منجر به از بين رفتن زيستگاه حيات وحش و نابودي پوشش گياهي در اين منطقه شده است. محمد حسین بازگیر، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان لرستان درباره این پرونده به سبزپرس گفته خوشبختانه متخلف اصلی این پرونده که سابقه دار است، در بین بازداشت شدگان است. به گفته وي "این فرد چند بار به جرم شکار غیرمجاز بازداشت شده و اسلحه او تا کنون سه بار ضبط شده است. اما هر بار پس از پرداخت جریمه، اسلحه به او بازگردانده شده و این متخلف مجددا مرتکب تخلف و شکار غیر مجاز مي شود."
حال پرسش اين است كه اگر با شكارچيان و قاچاقچيان حيات وحش كه بعضا توسط گارد محيط زيست دستگير و تحويل دستگاه قضايي مي شوند، برخورد جدي و محكم قضايي صورت مي گرفت آيا ديگر كسي به خود اجازه مي داد تا بار ديگر دست به كشتار و قاچاق گونه هاي كمياب جانوري و گياهي كشورمان بزند؟ آيا از ما كه نشسته بر روي دريايي از دارو و درمان و پزشك در كشورمان هستيم، بيرون كشيدن زبان خرس از حلقوم، براي درمان بواسير امري پسنديده و اخلاقي و انساني و قتبل توجيه است؟ اين كدام آيين و مسلك و انسانيتي است كه اجازه مي دهد اجزاي بدن خرس را به وفور در سالهاي اخير قاچاق كنيم و دست اخر نيز گوشت يك حيوان حرام گوشت را سر سفره زن و بچه مان ببريم؟ روي سخنم با آن مردمي است كه با خريد اجزاي بدن حيوانات و حتي گوشت آنها (حتي با وجود حرام بودن آن) آب به آسياب شكارچيان و پول به جيب قاچاقچيان مي ريزند بي آنكه بدانند آنچه از دست مي دهند بخشي از گنجينه ژنتيكي و ميراث طبيعي كشورمان است كه مفت از دست مي دهيم. بياييد به اين بيانديشيم كه اگر گوشت و پوست و صفرا و زبان و ديگر اجزاي بدن خرس و پلنگ و ... براي درمان بيماري ها و تهيه گردنبند و پالتو مي تواند موثر باشد، قطعا پوست و گوشت من و تو هم مي تواند بحران غذا و پروتئين را در كشورهاي فقير حل كند اما آيا كشتن انسانها براي خوراندن آن به ديگران امري انساني است؟
بحران اضمحلال و فروپاشي اخلاق زيست محيطي در كشور را جدي بگيريد كه فردا مي تواند ريشه بسياري از ناهنجاري هاي اجتماعي و جرائم و قتل ها باشد.